محمد كوچولومحمد كوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

بهترين هديه خدا

عروسکم

1392/4/23 (محمد در این تاریخ 3 ماه و 13 روز دارد) عروسک من سلام فسقلی الان تو بغلمی داری دستتو تا مچ میکنی تو دهنت کلی نمکی شدی مامانم خنده هات دیوونم میکنه.هرکی میبیندت فوری میخندی براش محمدم خیلی دوستت دارم نفسم سفر به خونه مادر بزرگ خوب بود و خداروشکر مشکلی پیش نیومد 2هفته موندیم از 6 تا 21تیر همه عاشقت شده بودن بسکه مظلوم و آروم و خوشرویی الهی شکر هزاران مرتبه شکر وزن گیریتم خوبه کم کم سنگین شدی برام دوستت دارم زندگیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ...
24 مرداد 1392

تغییر

  این منم که از خانم طلا کوچیکتر بودم؟؟؟؟؟؟؟؟   چه بزرگ شدم! ...
24 مرداد 1392

این روزهای محمد

کوچولوی من کم کم داره بزرگ میشه کم کم داره به احساسات بقیه جواب میده صداهای مختلفی در میاره از خودش که همرو ضبط کردم.تازگیا فهمیدم به خانمای تلویزیون علاقه خاصی داره فرقی نمیکنه انیمیشن باشه یا مجری اخبار یا بازیگر.....  فقط مونث باشه کافیه تا پسرم براش بخنده پارسال همین موقع ها خدا تو دلم فرشته آورده بود و من نمیدونستم چه زود گذشت......  زود گذشت و پسر من،نفس من الان دیگه صداش تو خونم میپیچه خنده هاش و کاراش به زندگیم رنگ داده محمد چند وقته داره تلاش میکنه واسه دمر شدن توی خواب هم اینکارو میکنه و تا دستش زیر شکمش گیر میکنه بیدار میشه. خدارو شکر که گلم شاداب و سالمه دوستت دارم همه ی امیدم     خیلیییییییییییییییی...
24 مرداد 1392

واکسن 4ماهگی

سلام نفس مامان امروز صبح بابا مرخصی گرفته بود تا ببریمت چکاپ ۴ماهگیت تو راه همش نگاهت به اطراف بود و با کنجکاوی به همه چیز دقت میکردی خانم مسئول بهداشت قد و وزنتو گرفت و گفت عالیه قدت۶۴ و وزنت ۶۱۰۰ دور سرتم ۴۰ زمان تولد قدت۴۹ وزنت۲۵۰۰ودور سرت ۳۴بوده کوچولوی من داره مرد میشه لحظه اول واکسن یکم گریه کردی و آروم شدی عزیزکم الانم خوابیدی خداروشکر تب نکردی تا الان........ امیدوارم تب هم نکنی دیگه اینم قبل و بعد واکسنت                  اینم بعد واکسن که خوابیدی خدارو شکر تب نکردی                دوستت دارم نفسممممممممممممممم ...
24 مرداد 1392

نامه ای به پسرم

 سلام پسر گلم این روزا تو تو بغلم آروم میخوابی و لالایی میخونم برات خیره میشی تو چشمام و جفتمون چند ثانیه نگاهمون گره میخوره بهم میدونم که میفهمی خیلی دوستت دارم چون تو بغل هیچکس اینقدر آروم نیستی محمدم الان که من توانایی دارم تمام سختیهای این دوران رو تحمل کنم یعنی وقتی به سن پیری رسیدم توهم کنارم میمونی؟ الان که دستام مثه گهواره میمونه برات،تو هم بعدا که من ناتوان شدم آغوشتو گهواره من میکنی؟ الان که بخاطرت از خودم میگذرم توهم در کنار همه ی خواستنیهات گوشه ای از قلبتو جای من میکنی؟ مامانم هیچوقت تنهام نذار دل من کوچیکتر از اینه که وقتی بزرگ شدی بذاری بری بری تو دنیای خودت میترسم میترسم از روزی که بودنم دیگه آرامبخش وجودت نباشه ...
24 مرداد 1392

غلت زدن پسرکم

سلام پسرک من دیشب ۲۲مرداد بدون کمک من واسه اولین بار غلت زدی از امروز صبحم که چند بار اینکارو تکرار کردی دوست دارم سر بزنگاه ازت عکس بگیرم امیدوارم موفق شم راستی عید فطر بابایی موهای قشنگتو به موزر سپرد و تو الان یه کیویه بانمکی که دیگه قیافت تابلو پسرونه شده قبلش گاهی بادی دخترونه تنت میکردم اما الان دیگه واقعا پسر شدی! دوستت دارم کیوی کوچولو ...
24 مرداد 1392
1